به نظر میرسه میم باهام قهر کرده. غیرمستقیم دارم سرزنش میشم. چرا؟ چون مقصرم. توی چی؟ توی اینکه یکی دو ماه قبل یک سال از اطلاعاتم رو از دست دادم. یک سال خاطره و یک سال عکس و فایل و ویدیوی مهم من پودر شد. چندروز برای درست شدن این لپتاپ زار زدم به هیچ جاش نبود. حالا که فهمیده بین اون همه فایل '15' تا عکس داشته عصبی شده. فاز گرفته. چقدر منطقی. نه؟ چقدر منطقی. چقدر منطقی.
تموم شد. صبح آخرین امتحان این ترم رو دادم و همه چیز تموم شد. معمولا نباید خود آدم این رو بگه؛ اما خیلی زحمت کشیدم. خسته نباشم. اولین ترمی بود که کاملا متکی به خود پیش رفتم و تا جایی که تونستم تلاش کردم. خیلی تلاش کردم. بعد از امتحان ناهار خوردم و خوابیدم. تا چشم باز کردم دیدم از استاد ایمیل دارم که نمرات رو گذاشته روی سایت. 19.75 امتحان ترجمه شفاهی با استاد سخت گیری که نمره الکی نمیده و گروه فرانسهای که اساتیدش اجازه ندارن برای درسهای ترجمه به کسی 20
در ظاهر دارم کلاسهای ضبط شدهی ترجمه شفاهی رو گوش میدم تا جزوه بردارم و برای امتحان فردا بخونم. اما در واقع فایل کلاس رو رد میدم تا برسم به تعریفهای استاد از خودم. بعد از خوشحالی از جا بپرم و پرواز کنان برم سراغ یخچال تا دخلشو بیارم. چون که روزهای امتحان ورزش و رژیم تعطیله!
سریال جدیدی که دارم میبینم در مورد درگیری بین حزب کمونیست و دولت ملیگرای چینه. این سریالها معمولا خشک به نظر میان. به قدری که محاله من ببینمشون. اما طی این چند ماه ماجراجویی در دنیای سریالهای چینی بهم ثابت شده که این مسیر پر از سوپرایزه.
درباره این سایت